جدیدترین مطالب
ماجراهای یک آموزگار

کودک خندان، کودک ساکت

بوی پیاز می‌آید. صدای هم زدن که می‌شنوم، می‌فهمم مامان دارد غذا درست می‌کند. بوی غذایی در حال آماده شدن. بوی خانه‌ای گرم. حس حضور

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

با نوشتن می‌فهمم!

من با نوشتن می‌فهمم من با نوشتن می‌بینم یداله رویایی   می‌توانم بگویم قبل‌ترها متن‌هایی نوشته‌ام که به طور مستقیم و غیر مستقیم دو جمله

ادامه مطلب »
معرفی کتاب

معرفی کتاب بیرون ذهن من

این کتاب درباره‌ی اتفاقات و جریان روزمره‌ی زندگی دختر یازده‌ساله‌ای به نام ملودی است که مریضی سربرال پالسی یا فلج مغزی دارد. او از نظر

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

جهان در یک نقطه

_می‌دونی کره‌ی زمین چند سالشه کین؟ _نه؛ اما شرط می‌بندم قراره بهم بگی! _حدود چهارو‌نیم میلیارد سال! صدایش آکنده از هیجان و شگفتی بود، گویی

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

شاگرد نجات‌دهنده

همیشه خاطراتی از معلمانی شنیده‌ایم که تاثیر شگرفی روی زندگی شاگردانشان گذاشته‌اند و مسیر آن‌ها را تغییر داده‌اند. اما من این روزها شاگردی دارم که

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

خانه از پای‌بست ویران است!

سروصدای بچه‌ها، فریاد معلم، تلاش برای ساکت کردن و فهماندن و فهمیدن. این روزهایم پر از این عبارات است. نه فقط من، همکاران و دوستانم

ادامه مطلب »