یادداشتهای من
سرانگشتان، نقطهی اتصال
خمیازه میکشم. خوابم نمیآید. بیشتر جاذبهی زمین مرا به سمت خودش میکشد. میخواهم بنویسم و بنویسم. آنقدر زیاد که مغزم خالی شود. نه اینکه از
خمیازه میکشم. خوابم نمیآید. بیشتر جاذبهی زمین مرا به سمت خودش میکشد. میخواهم بنویسم و بنویسم. آنقدر زیاد که مغزم خالی شود. نه اینکه از
آب دهانم را از گلوی خشکم فرو میدهم. آلودگی هوا و بلند صحبت کردن در کلاس هر روز به سرماخوردگی طولانیام دامن میزنند و گلویم
دانشجو که بودم، کتاب قطوری به نام اندازهگیری، سنجش و ارزشیابی از دکتر سیف داشتیم. این کتاب، استاد غ و بلاهایی که سرمان آورد از
نینا سنکویچ عزیز سلام! حالا که این نامه را مینویسم، مدتها از خواندن کتابت یعنی تولستوی و مبل بنفش میگذرد. اما گرمای معجزهآسای کلماتت هنوز