نوشته‌های من
نوشته‌های من

سرانگشتان، نقطه‌ی اتصال

خمیازه می‌کشم. خوابم نمی‌آید. بیشتر جاذبه‌ی زمین مرا به سمت خودش می‌کشد. می‌خواهم بنویسم و بنویسم. آنقدر زیاد که مغزم خالی شود. نه اینکه از

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

نامه‌ای به سوی مبل بنفش

نینا سنکویچ عزیز سلام! حالا که این نامه را می‌نویسم، مدت‌ها از خواندن کتابت یعنی تولستوی و مبل بنفش می‌گذرد. اما گرمای معجزه‌آسای کلماتت هنوز

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

شیرجه در عمیق‌ترین نقطه

فراموش کردن چیزی جز فکر نکردن و هم نزدن گذشته نیست. اگر همین دو کار را بتوانی انجام ندهی، به فراموش کردن می‌رسی. خلاص می‌شوی.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

با نوشتن می‌فهمم!

من با نوشتن می‌فهمم من با نوشتن می‌بینم یداله رویایی   می‌توانم بگویم قبل‌ترها متن‌هایی نوشته‌ام که به طور مستقیم و غیر مستقیم دو جمله

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

جهان در یک نقطه

_می‌دونی کره‌ی زمین چند سالشه کین؟ _نه؛ اما شرط می‌بندم قراره بهم بگی! _حدود چهارو‌نیم میلیارد سال! صدایش آکنده از هیجان و شگفتی بود، گویی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

یک موقعیت، دو زمان

دختر پشت میز گفته بود روزهای فرد، ساعت چهار تا هشت مسئول تغییر مربی تو آموزشگاه هست. گفته بودم ولی به خواهرم فقط ساعتش را

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

دوان دوان تا نوشتن

حوالی نیمه‌شب است و من امروز دوان دوان تا نوشتن رسیده‌ام. دیر رسیده‌ام اما به قول بیلبردهای تبلیغاتی، دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

افیون فیلم و کتاب

هنگامی که به خودم می‌نگرم، همواره در میان کتاب یا فیلمی هستم. نه اینکه در تمام طول روز مشغول خواندن کتاب یا تماشای فیلم باشم.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

با تو تا آخرین ایستگاه

با کوله پشتی‌های سنگین به دست از بی‌ار‌تی شلوغ ایستگاه میدان انقلاب پیاده‌می‌شویم. کو‌له‌ها را به پشت می‌اندازیم و خمیده، خیابان انقلاب را به سمت

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

موجودی چسبناک

این روزها موجود چسبناکی را در سرم احساس می‌کنم به نام اضطراب! مدام نگران همه چیز می‌شوم. نمی‌دانم بقیه در طول روز و یا زندگی‌شان

ادامه مطلب »