مهر ۱۴۰۲(فرمت تاریخ آرشیو ماهانه)
ماجراهای یک آموزگار

مدرسه دخترانه یا پسرانه؟

سوالی که در میان دانشجو معلمان و معلمان نوپا زیاد مطرح می‌شود! حالا انگار در فرستادن ما به مدارس کسی نظرمان را می‌پرسد که عزیزم

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

یک موقعیت، دو زمان

دختر پشت میز گفته بود روزهای فرد، ساعت چهار تا هشت مسئول تغییر مربی تو آموزشگاه هست. گفته بودم ولی به خواهرم فقط ساعتش را

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

دوان دوان تا نوشتن

حوالی نیمه‌شب است و من امروز دوان دوان تا نوشتن رسیده‌ام. دیر رسیده‌ام اما به قول بیلبردهای تبلیغاتی، دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

افیون فیلم و کتاب

هنگامی که به خودم می‌نگرم، همواره در میان کتاب یا فیلمی هستم. نه اینکه در تمام طول روز مشغول خواندن کتاب یا تماشای فیلم باشم.

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

یکم هفتمین ماه سال

تاریخ امروز را بزرگ بالای دفترم می‌نویسم. این تاریخ از شش، هفت سالگی برایم خاص بوده تا به الان. گرچه تا سال‌های طولانی هم خاص

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

با تو تا آخرین ایستگاه

با کوله پشتی‌های سنگین به دست از بی‌ار‌تی شلوغ ایستگاه میدان انقلاب پیاده‌می‌شویم. کو‌له‌ها را به پشت می‌اندازیم و خمیده، خیابان انقلاب را به سمت

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

جریان رفتن‌ها و آمدن‌ها

امروز آقای خدایی تماس گرفت. مدیر مدرسه‌ای که سال گذشته در آن‌جا تدریس می‌کردم. گفت فردا آخرین جلسه همکاران است.(در این جلسه معمولن از همکاران

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

موجودی چسبناک

این روزها موجود چسبناکی را در سرم احساس می‌کنم به نام اضطراب! مدام نگران همه چیز می‌شوم. نمی‌دانم بقیه در طول روز و یا زندگی‌شان

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

ابری بزرگ بالای سر معلم

دانش‌آموز که بودم، نمی‌دانستم ابری بزرگ روی سر معلمم است و مدام دارد تصمیم‌های مختلفی که باید بگیرد را نشان می‌دهد. اما حالا آن ابر

ادامه مطلب »