ماجراهای یک آموزگار
ماجراهای یک آموزگار

فقط شنا کن!

آب دهانم را از گلوی خشکم فرو می‌دهم. آلودگی هوا و بلند صحبت کردن در کلاس هر روز به سرماخوردگی طولانی‌ام دامن می‌زنند و گلویم

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

شیوه‌ی غیر قابل اجرا

دانشجو که بودم، کتاب قطوری به نام اندازه‌گیری، سنجش و ارزشیابی از دکتر سیف داشتیم. این کتاب، استاد غ و بلاهایی که سرمان آورد از

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

کودک خندان، کودک ساکت

بوی پیاز می‌آید. صدای هم زدن که می‌شنوم، می‌فهمم مامان دارد غذا درست می‌کند. بوی غذایی در حال آماده شدن. بوی خانه‌ای گرم. حس حضور

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

شاگرد نجات‌دهنده

همیشه خاطراتی از معلمانی شنیده‌ایم که تاثیر شگرفی روی زندگی شاگردانشان گذاشته‌اند و مسیر آن‌ها را تغییر داده‌اند. اما من این روزها شاگردی دارم که

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

خانه از پای‌بست ویران است!

سروصدای بچه‌ها، فریاد معلم، تلاش برای ساکت کردن و فهماندن و فهمیدن. این روزهایم پر از این عبارات است. نه فقط من، همکاران و دوستانم

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

مدرسه دخترانه یا پسرانه؟

سوالی که در میان دانشجو معلمان و معلمان نوپا زیاد مطرح می‌شود! حالا انگار در فرستادن ما به مدارس کسی نظرمان را می‌پرسد که عزیزم

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

یکم هفتمین ماه سال

تاریخ امروز را بزرگ بالای دفترم می‌نویسم. این تاریخ از شش، هفت سالگی برایم خاص بوده تا به الان. گرچه تا سال‌های طولانی هم خاص

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

جریان رفتن‌ها و آمدن‌ها

امروز آقای خدایی تماس گرفت. مدیر مدرسه‌ای که سال گذشته در آن‌جا تدریس می‌کردم. گفت فردا آخرین جلسه همکاران است.(در این جلسه معمولن از همکاران

ادامه مطلب »
ماجراهای یک آموزگار

ابری بزرگ بالای سر معلم

دانش‌آموز که بودم، نمی‌دانستم ابری بزرگ روی سر معلمم است و مدام دارد تصمیم‌های مختلفی که باید بگیرد را نشان می‌دهد. اما حالا آن ابر

ادامه مطلب »