چه کسی مرا از گرداب بیرون کشید؟!
امسال اولین سال کاریام به طور جدی در مدرسه بود. همکاری داشتم که او آخرین سالش بود. من پر از شوق و اضطراب بودم و
بازتاب درد دیگران
میلان کوندرا میگوید:« هیچ چیز از احساس همدردی سختتر نیست. حتا تحمل درد خویشتن به سختی دردی نیست که مشترکن با کسی دیگر برای یک
من، پشت در!
بابا برنامهی رادیویی محبوبش را گوش میدهد. خانم مجری میگوید: اگر در را باز کنی و خود ده سالهات را پشت آن ببینی به او
غولهایی در مسیر تو
سال گذشته که در گیجی شروع سال تحصیلی بودی، چکلیستهایی نوشتی که دانشگاه و دورههای آموزشی همگی متفق القول بر اصولی و مفید بودنشان عقیده
خاکانداز روح
نیازمند خاکاندازی برای روحم هستم. خاکاندازی که روح پخش شده روی زمینم را کامل جمع کند تا خردههای احمقانهاش اینور آنور را کثیف نکند. اصطلاح
با نوشتن به یاد بیاور!
پرتاب شدن در کلاس یک مهر سال گذشته بود که ابلاغ آموزگاری پایه سوم مدرسهای را کف دستم گذاشتند. علارغم تمام تلاشهایم برای زیر بار
عضویت در خبرنامه
بخشهای سایت من:
- داستان (۴)
- ماجراهای یک آموزگار (۱۸)
- معرفی فیلم (۱)
- معرفی کتاب (۱۵)
- معرفی نمایشنامه (۱)
- یادداشتهای من (۲۲)
آرشیو ماهانه
- مرداد ۱۴۰۳ (۲)
- تیر ۱۴۰۳ (۶)
- خرداد ۱۴۰۳ (۵)
- بهمن ۱۴۰۲ (۱)
- آذر ۱۴۰۲ (۳)
- آبان ۱۴۰۲ (۳)
- مهر ۱۴۰۲ (۱۷)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱۸)
- مرداد ۱۴۰۲ (۵)
آخرین نظرات: