معرفی کتاب انقلاب خاله‌بازی نیست

رمان انقلاب خاله‌بازی نیست براساس زندگی خود ینگ چانگ کامپستین در زمان انقلاب فرهنگی در چین نوشته شده‌است. این کتاب درباره‌ی دختری نُه ساله به نام لینگ چانگ است که در آشفته بازار انقلاب چین قصد دارد خانواده خود را نجات دهد.

خواندن این کتاب جریانات تازه‌ای را به ذهنم وارد کرد. این که زندگی کمونیستی چقدر کسل‌کننده و افراطی است. لباس‌های شبیه به هم، مدل موی یکسان، قانون‌های مسخره. انگار کارخانه تبدیلِ آدم‌ها به نسخه‌های شبیه یکدیگر است.

تفاوت‌های فردی، علایق، دیدگاه‌ها، تصمیمات و در واقع فردیت آدم‌ها زیر پا گذاشته می‌شود برای اهدافی خاص. برای یکپارچه بودن! لِه کردن جز برای تشکیل یک کل! 

علاوه بر این حسی که موقع خواندن کتاب داشتم این بود که چقدر ظلم و ستم! آدم‌ها با همدیگر چه می‌کنند؟ برای چه؟ این کتاب و داستان‌هایی که درباره جنگ جهانی خوانده‌ام. اخباری که هر روز می‌شنوم. چیز‌هایی که با تمام وجود حس می‌کنم. مرا به این می‌رسانند که آدم‌ها از ازل تا ابد برای ظلم کردن به یکدیگر پا به این جهان گذاشته‌اند. تا فقط به فکر خودشان باشند. به فکر قدرت، ثروت و هر آنچه می‌خواهند با آن از نظر خودشان غنی‌تر شوند. هر چه می‌توانند هم وسیله قرار می‌دهند. استفاده از آدم‌ها توسط افکاری پوچ، افراطی و بی‌اساس!

به این رسیده‌ام که انسان‌ها می‌توانند رذل‌ترین، کثیف‌ترین و منزجر‌کننده‌ترین موجودات روی زمین باشند. هیچ حیوانی اینطور به حیوان دیگری ظلم نمی‌کند که ما انسا‌ن‌نما‌ها می‌کنیم!

انسان‌ها گاه یکدیگر را فراتر از مرگ رنج می‌دهند. بقیه را در امید به دست آوردن نیاز‌های اولیه نگه می‌دارند. در سطحی که فقط به دنبال آب و غذا و در واقع نمردن باشند تا زندگی کردن! در همین حین فشاری همه جانبه به خصوص روحی بر افراد وارد می‌کنند تا زندگی برای‌شان به جهنمی زمینی تبدیل شود.

برخی در این جهنم جان می‌دهند و بعضی دیگر فرار می‌کنند اما برخی امیدشان را رها نمی‌کنند. این امید را همه‌جا به دنبال خود می‌کشند تا زنده بمانند. امید به روزی که زندگی کنند، حتا برای لحظاتی کوتاه!

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط