معلمان، کمی قبل از مهر

پاییز نیامده، مهر نیامده و مدرسه‌ها شروع نشده اما همگی در منِ معلم آغاز شده‌اند. مدام در فکر مدرسه و مشغول به کارهای جورواجورش هستم. انجام می‌دهم و هزار چیز دیگر به ذهنم هجوم می‌آورند. تازه استرس هم گریبانم را می‌گیرد.

مثل همین حالا که میان انجام دادن دیوانه‌وار کارهایم و نوشتن گیر کرده‌ام. اما برای کاهش اضطرابم نوشتن را انتخاب کرده‌ام.

البته که می‌دانم اضطراب این روزهایم حاصل کمالگرایی‌ام است. وگرنه بیشتر کارهایی که انجام می‌دهم و خواهم داد، واجب نیست. ولی من می‌خواهم معلمی جذاب باشم که چون دلبری، دل از دانش‌آموزانم بربایم. البته با کارهایی مربوط به درس و مدرسه و یادگیری!!!

امروز درست کردن نزدیک به چهل کارت تبریک شروع سال تحصیلی را تمام کردم و از ذوق تا مرز غش کردن رفتم.

بعد از آن سراغ پینترست رفتم تا با سیل ایده‌های دیگرش خودم را خفه کنم. گرچه این‌ها بخش لذت‌بخش کارم است. وگرنه درست کردن لیست‌های پوشه‌ی کار و سوالات اجتماعی و علوم و هدیه‌ هم نصفه و نیمه مانده و انتظارم را می‌کشند.

قوانین کلاسی و حاشیه‌هایش!

می‌گویند قانون گذاشتن برای کلاس و اهمیت دادن به آن‌ها و اجرا کردن‌شان خیلی کارساز است. من هم می‌گویم بدجور راست می‌گویند.

و حالا (یعنی همین چند دقیقه پیش) داشتم قانون‌های مهم را می‌خواندم و برای خودم ردیف می‌کردم که کدام بهتر و ضروری‌تر است. چون لیست کردن قانون‌هایی به اندازه‌ی قانون اساسی کشور برای کلاس، دانش‌آموزان را چون دانشجوی سال اول حقوق، سرگردان می‌کند. پس چندتا درشتش را سوا می‌کنم که به خاطر سپردن و عمل کردن به آن‌ها کمی شیرین و آبدار شود.

ده قانون مهم را می‌نویسم که احتمالن همه‌شان در کودکی به گوشتان خورده اما باید بگویم نهادینه کردن‌شان در دانش‌آموزان بازیگوش سخت‌تر از این حرف‌هاست.

در میان تمام فکر کردن‌های این مدتم به مدیریت کلاس و قوانین مورد نیازش، به سه کلمه‌ی مهم و اساسی رسیدم که می‌خواهم امسال تاکید زیادی رویشان داشته باشم: مهربانی، احترام و راستگویی. (فکر می‌کنم اگر بزرگسالان هم به این سه کلمه پایبند باشند بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.)

و امروز در کمال تعجب دیدم که در میان جستجوهایم این سه مورد به وضوح به چشم می‌خورند. از این موضوع خوشحال شدم و حس کردم در مسیر درستی قدم می‌گذارم.

چگونه قوانین را بگویم؟ 

مورد دیگری که درباره‌ی قوانین نظرم را جلب کرد، شیوه‌ی بیان آن‌ها بود. معمولن وقتی حرف از قوانین می‌شود چنین جملاتی در ذهنمان تداعی می‌شود:

شما باید به بقیه احترام بگذارید.

شما باید برای فلان کار اجازه بگیرید.

شما باید راست بگویید و…

اما کار با بچه‌ها به من آموخته که طرز بیان هر چیز کوچکی خیلی اهمیت دارد. مثل قضیه‌ی بتمرگ و بنشین و بفرما!

به نظر خودم و باتوجه به جستجوهایم بهتر است قوانین را این‌گونه بیان کنیم:

ما با همدیگر مهربان هستیم.

ما به همدیگر راست می‌گوییم.

ما به همدیگر احترام می‌گذاریم.

ما برای صحبت کردن و خارج شدن از کلاس اجازه می‌گیریم.

ما به معلم و دوستانمان خیلی خوب گوش می‌دهیم.

ما از وسایل خودمان مراقبت می‌کنیم.

ما برای استفاده از وسایل دیگران، از آن‌ها اجازه می‌گیریم.

ما کلاس و مدرسه‌مان را پاکیزه نگه‌می‌داریم.

ما چغلی نمی‌کنیم و درباره‌ی دیگران نظر نمی‌دهیم.

ما تمام تلاشمان را می‌کنیم که بهترین خودمان باشیم.

همه‌ی این جملات (ده قانونی که پیش‌تر اشاره کردم.) یک پیمان جمعی را برای دانش‌آموزان به ارمغان می‌آورد که گویی معلم هم در این جمع قرار دارد و همگی قول می‌دهیم که این‌گونه باشیم.

فکر می‌کنم عمل کردن به این قوانین برای دانش‌آموزان لذت‌بخش و آسان‌تر باشد!

آیا قوانین هم زیبا می‌شوند؟ 

علاوه بر وضع قوانین، امروز درگیر بُعد زیبایی شناختی آن نیز بودم. یعنی چطور ترگل ورگلش کرده و به دیوار کلاسم بیاویزم تا جلوی چشم باشد. و البته تکرارش سهل‌تر و یادگیری‌اش عمیق‌تر!

دنیایی روش برای خوشگلاسیون قوانین کلاسی وجود دارد که بعد از جستجوی فراوان، یک مورد را انتخاب کردم که تغییراتی هم در آن متناسب با فضای کلاسم ایجاد خواهم کرد.

به هر حال با چشمانی قلبی و قلبی اکلیلی و دستانی که از شوق درهم قفل شده، به زودی سراغ درست کردنش خواهم رفت.

 

پروژه‌ی قوانین کلاس در حال انجام است. اما پروژه‌های دیگری چه در حوزه‌ی مدیریت کلاس و چه تدریس در صف انجام دادن ایستاده‌اند!

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط