معلمها امر و نهی زیاد میکنند. این خاصیتشان است مثل مادرها!
من هم معلم هستم. آن هم از نوع ابتدایی!
معمولن از خودم میپرسم هر کاری که به دانشآموزانت میگویی درست است و انجام دهند یا نادرست است و انجام ندهند را خودت رعایت میکنی؟ اگر رعایت نکنی توصیه کردنش به دانشآموزان خیلی وقیحانه است!
دقیقن مثل ضربالمثل رطب خورده منع رطب کی کند؟
امسال اما وقتی درس بازیافت را میدادم همین احساس را داشتم. در خانه خودمان فقط شیشه و پلاستیک را از زبالهها جدا میکنیم. نمیشود گفت به طور کامل تفکیک زباله انجام میدهیم. هنگام تدریس این موضوع از فواید تفکیک زباله و بازیافت حسابی داد سخن دادم اما چیزی در درونم میگفت ای آدم دو رو چقدر چرت و پرت میگویی؟! اول خودت زبالهها را تفکیک کن تا بعد!
خلاصه در تمام این یک سال که در مدرسه سعی بر تدریسی موثر داشتم. تمام تلاشم را میکردم حرف و عملم یکی باشد. و هر آنچه از انسانیت میدانم اول خودم عمل کرده و بعد به دانشآموزانم بیاموزم. به قول فردوسی دوصد گفته چون نیم کردار نیست!
من هم به سخن فردوسی عمل کرده و میخواستم رفتارهای انسانی، هر چند کوچک در بچهها نهادینه شود چه بسا در بزرگسالی هم آن را رعایت کنند. اگر کاملن به آن عمل هم نمیکنند حداقل وجدان داشته باشند. نه اینکه آسوده انسانیت را زیر پا گذاشته و ککشان هم نگزد.
برای مثال اخلاقی که در زندگی برایم اهمیت دارد و امسال هم خیلی تلاش کردم تا در کلاسم جا بیفتد و تاثیرش را به مرور زمان دیدم این بود:
چغولی کردن ممنوع! سرت به کار خودت باشد نه دیگران!
شما هم حتمن دانش آموزان زیادی را دیدهاید که مدام میگویند: خانم فلانی اینکار را کرد. خانم فلانی آنطوری کرد. خانم….خانم….خانم…..
و این چرخه سرسامآور تمامی ندارد. اگر بخواهی مدام به هر حرفشان بها داده و پیگیر کارهای کوچک دانشآموزان شوی باید بگویم کلاهت پس معرکه خواهد بود. تمام ساعات کلاس را صرف رفع مشکلات کوچک دانشآموزان، دعوا کردن دانشآموزی به دلیل حرفزدن با دیگری یا شیطنتی کوتاه و از این دست اتفاقات میکنی که خود باعث ماجراهای دیگری میشوند.
اما اگر مشکل چغولی و فضولی کردن را از ریشه حل کنی، میتوانی به کارهای مهمتر در تدریس و همچنین به مشکلات بزرگتر دانش آموزان برسی.
حالا از تجربهی خودم میگویم که حداقل در طی زمان تاثیرگذار بود. من این موضوع را در پایان سال وقتی دانشآموز جدیدی به کلاسم منتقل شده بود، متوجه شدم. چرا که این دانشآموز چغولی میکرد و من تازه فهمیدم دانشآموزان دیگرم چقدر رضایت بخش عمل میکنند.
راستش شق القمر هم نکردم! فقط هنگامی که دانشآموزی چغولی دیگری را میکرد. هم دانشآموز خاطی و هم دانشآموز گزارشگر مورد سرزنش نگاه یا کلام قرار میگرفت.
معمولن در این موقعیت میگفتم: تو هم کار درستی نکردی چغولی بقیه رو میکنی! چغولی ممنوع! سرت فقط تو کار خودت باشه! ببین درس رو یاد گرفتی؟ سوالی داری بپرسی؟
یا اینکه ببین خودت چقدر پیشرفت کردی؟ دنبال نمره بقیه نباش!
این حرفها را آنقدر تکرار کردم و تکرار کردم که دیگر ملکه ذهن برخی دانشآموزان شده بود. تا کسی حرفی دربارهی دیگری میزد. میدیدم قبل از من یکی از دانشآموزان میگوید چغولی ممنوع!
و من از این اتفاق لذت میبردم. احساس میکردم توانستم تاثیری هر چند کوچک حداقل در تعدادی از دانشآموزانم داشته باشم.
و تمام تلاشم را میکنم هر سال بذری از انسانیت را در دل دانشآموزانم بکارم تا در بزرگسالی به درختی تنومند تبدیل شده و مانع کشیده شدن آنها به سمت تباهی شود.
آخرین نظرات: