داستان
باید تماس بگیرم
تن نحیف و کمجون مامان را به سختی رو تخت صاف میکنم. عرق از سر و رویم میچکد اما مامان تمیز و خوشبوست. او را
تن نحیف و کمجون مامان را به سختی رو تخت صاف میکنم. عرق از سر و رویم میچکد اما مامان تمیز و خوشبوست. او را
عقب عقب میروم. من همیشه به سمت عقب میروم. دستانم محکم سمانه را در آغوش گرفته تا مبادا روی زمین بیفتم. انعکاس نور چتر زردش
گلدانها را آب میدهد و زیر لب میخواند: مراقب گلدون اطلسی باش یه وقتایی منتظر کسی باش کسی که چشماش یه کمی روشنه شاید یه
کلید را در قفل چرخاند. نایلونهای خریدش را از روی زمین برداشت و با شانه در را هل داد. وارد خانه شد و با پا