یادداشت‌‌های من
یادداشت‌‌های من

صد کتاب

نوجوان که بودم آرزو می‌کردم کتابخانه‌ی بزرگی برای خودم داشته باشم. دوست داشتم کتاب‌های زیادی خوانده باشم تا با بقیه درباره‌شان صحبت کنم. می‌خواستم تمام

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

کتاب‌های من، کتاب‌های تو

کتاب می‌خواندم با شوق! کتاب می‌خواندم و فضایی جادویی اطرافم را مسحور می‌کرد. در میان کتاب‌ها و آرزوی هر چه بیشتر خواندنشان غوطه‌ور بودم. همه

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

میان این دو

از عصر، مشغول خواندن مطالبی در سایت شاهین کلانتری هستم. آنقدر به صفحه لپ‌تاپ نگاه کرده‌ام. خوانده‌ام و یادداشت‌برداری کرده‌ام که چشمانم کمی درد گرفته

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

ترسی که جان باخت

بچه که بودم، وقتی سوار ماشین می‌شدم. به محض سرعت گرفتن از ترس به خودم می‌پیچیدم که کاش سرعتش کم شود. بچه که بودم وقتی

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

هیچ اشکالی ندارد…

بچه که بودم شب ادراری داشتم. نمی‌دانم شاید تا وقتی مدرسه بروم و گاهی حتی بعد از آن. تا همان سن هم شیشه شیر می‌خوردم.

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

سرانگشتان، نقطه‌ی اتصال

خمیازه می‌کشم. خوابم نمی‌آید. بیشتر جاذبه‌ی زمین مرا به سمت خودش می‌کشد. می‌خواهم بنویسم و بنویسم. آنقدر زیاد که مغزم خالی شود. نه اینکه از

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

شیرجه در عمیق‌ترین نقطه

فراموش کردن چیزی جز فکر نکردن و هم نزدن گذشته نیست. اگر همین دو کار را بتوانی انجام ندهی، به فراموش کردن می‌رسی. خلاص می‌شوی.

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

با نوشتن می‌فهمم!

من با نوشتن می‌فهمم من با نوشتن می‌بینم یداله رویایی   می‌توانم بگویم قبل‌ترها متن‌هایی نوشته‌ام که به طور مستقیم و غیر مستقیم دو جمله

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

جهان در یک نقطه

_می‌دونی کره‌ی زمین چند سالشه کین؟ _نه؛ اما شرط می‌بندم قراره بهم بگی! _حدود چهارو‌نیم میلیارد سال! صدایش آکنده از هیجان و شگفتی بود، گویی

ادامه مطلب »
یادداشت‌‌های من

یک موقعیت، دو زمان

دختر پشت میز گفته بود روزهای فرد، ساعت چهار تا هشت مسئول تغییر مربی تو آموزشگاه هست. گفته بودم ولی به خواهرم فقط ساعتش را

ادامه مطلب »